باید عاشق شد و خواند :
" باید اندیشه کنان پنجره را بست و نشست
پشت دیوار کسی می گذرد
می خواند :
" باید عاشق شد و رفت
چه بیابانهایی در پیش است ! "
رهگذر خسته به شب می نگرد
می گوید :
چه بیابانهایی ! باید رفت
"می نويسيم از آن روي كه دچار نوعي بيماري پوستي هستيم،چون در ميابيم كه بدون پوست به دنيا آمده ايم، و كوچكترين تماس، سبب طنينهاي رويا ميشود..." بوبن
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخ دادنحذف